سالگرد آشنایی من و گلم و افتتاحیه دلنوشته های یه عاشق

داره کم کم یه سال میشه ...

داره سالگرد یک سالگیمون میرسه

یک سال هست که دوباره متولد شدیم ولی این بار با هم و برای هم

یک سال از آشنایی من با دختری میگذره که ناخودآگاه خودش رو تو دلم جا کرد و نفهمیدم چی شد که عاشقش شدم

روزها داره میگذره و هر روز عشق ما کهنه تر و پخته تر میشه, به قول یه بزرگی هر چیزی تازه اش خوبه اما رفیق کهنه اش خوبه, چه برسه که اون فرد عشق آدم باشه

چقد خوبه آدم فکر میکنه یک سال هست که عاشقه, چقد خوبه آدم به ارقام این سال ها مینازه

این وبلاگ رو ساختم تا در آستانه سالگرد آشنایی و منو عشقم , منو عزیز دلم, لیلی جونم کادوی کوچیکی بهش داده باشم, هر چند تمام دلنوشته های من به زیبایی یک کلمه از اون دفتر که با احساس قشنگش مینویسه نیست

دوست دارم گلم ...