دوست دارم توپولــــــــــــم
ویرایشش کردم
(معذرت میخوام، خیلی دلتنگ بودم که اونو نوشته بودم)
.
.
.
.
.
طلوعم رو تماشا کن منو دست غزل بسپار
منو پاکیزه کن از خواب از این لکنت از این تکرار
رها کن آرزوها رو از این زندان بی دیوار
چه ناباور چه دردآور سکوتم بی نهایت شد
چه غمگینانه عشق ما دچار رنگ عادت شد
امشب به تو رو کردم ای یار صدا مرده
تو صبح دل آرایی من شام دل آزرده
امشب به تو رو کردم ای خاطره جاری
تو هق هق دریا وار من شبنم بیداری
من از بند نفس جستم حسابم با خودم پاکه
میون گود فریادم سکوتم گرده بر خاکه
یه زخم تازه کم دارم برای باور پاییز
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سخت بپرسید که جانانه کیست
حالیا خانه برانداز دل و دین من است
تا هم آغوش که می باشد و همخانه کیست
باده لعل لبش کز لب من دور مباد
مرحم روح که و پیمان ده و پیمانه کیست
دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو
باز پرسید ـ خدا را ـ که پروانه کیست
می دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد
که دل نازک او مایل افسانه کیست
یارب آن شاهوش ماهرخ زهره جبین
درّ یکتایی که و گوهر یکدانه کیست
گفتم : آه از دل دیوانه حافظ بی تو
زیر لب خنده زنان گفت که : دیوانه کیست ؟