خدایا! برای من نگه دارش...

پیشواز رو چند روز قبل رفتم

به خودم که نگاه کردم دیدم دوباره خرابم، دوباره خرابت شدم

امروز بود که تمام وجودم التماست رو داشت اما جات خالی بود، به همون حس داشتنت هم قانعم

شاید این چند وقت از هم کمتر خبر داشته باشیم، اما خواستنت مثل همیشه وجود داره

امروزی که خراب بودم، وقت به تاریخ دقت کردم دیدم 18 تیره... 18 تیر 88 ... 18 تیر 86 ...

این دلتنگی و روز آغاز آشنایی که بر هم منطبق شده بودند رو به فال نیک میگیرم

آرزوی روزهای قشنگ تر دارم هم برای تو و هم برای خودم

نیستی اما این روز ها رو تحمل میکنم هر چند به سختی...

تبریک میگم 

تبریک میگم

خیلی خوشحالم

هیچ وقت نمیشد حتی حدسش رو هم زد این رابطه که با یک سلام شروع شد اینچنین در ما ریشه کنه... این چنین قلب های ما در هم مخلوط بشه که امکان جداییشون وجود نداشته باشه مگر با از دست رفتن یکی شون... و ما هم از این خوشحالیم که امکان جدایی وجود نداره و هر دو محکوم به دوست داشتن همیم تا همیشه...

با نوشتن هم آروم تر میشم و هم خوشحال از ابراز عشقم...

مجددا تبریک میگم و طرح جدید وبلاگ رو با تمام وجودم به وجود نازنینت تقدیم میکنم و

در آخر درخواستی دارم از خدای خودم:

خدایا برای من نگه دارش...

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلی سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:14 ب.ظ

ماه منی نفسم...نمیدونم چی بگم...

جیگری توِ، جیــــــــــــگر من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد