خوشا بحال اون کسی که این روزا یار شماست...

شعر زیر شنبه 10 اسفند ماه سال 1387 داخل وبلاگ گذاشته شده، اما این بالا نوشت رو امروز 18 اردیبهشت بهش اضافه کردم...

دلم نیومد این شعر رو پاک کنم و فقط خواستم و گذاشتم بمونه که  حال و روز اون موقع های من رو بفهمی، این مجتبی که امروز باهاش صحبت کردی خیلی بهتر از مجتبی روزای سخت اون 2 ماه اوله، به زور خودمو به زندگی عادی برگردوندم و آرامشم برگشت...

تو چشمتون چه قصه هاست نگاهتون چه آشناست
اگه بپرسین از دلم میگم گرفتار شماست




نگاهتون پیش منه حواستون جای دیگست
خیالتون اینجا که نیست پیش یه رسوای دیگست




نفس نفس تو سینه ام عطر نفسهای شماست
اگرکه قابل بدونین خونه دل جای شماست




می میرم از حسادت دلی که دلدار شماست
کاش میدونستم اون کیه که این روزا یار شماست
خوشا به حال اون کسی که توی رویای شماست




شما گناهی ندارین این روزگار بی وفاست
تو خلوت شبونه ام خالی فقط جای شماست
تو جام می تموم شب نقش دو چشمای شماست


کی؟

مینویسم

اگه عمری باقی باشه امروز خواهم نوشت

خیلی گفتنی دارم

اوضاعم درست نیست

اما سعی میکنم یه طور خودمو جمع و جور کنم و واست بنویسم

میخوام این بار روی کاغذ بنویسم

تا حالا دست خط منو دیدی؟ نه ندیدی

اما میبینی

شاید...

دوست دارم جواب شعر زیر رو بهم بدی:

کی اشکاتو پاک می کنه شبا که غصه داری ؟
دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری؟

 
شونه ی کی مرحم حق حقت میشه دوباره  ؟
از کی بهونه میگیری تو شبای بی ستاره ؟

 
برگریزون های پاییز کی چشم به راهت نشسته؟
از جلو پاهات جمع می کنه برگای زرد و خسته؟

 
کی منتظر می مونه حتی شبای یلدا  
تا خنده رو لبات بیاد شب برسه به فردا؟

 
کی از سرود بارون قصه برات می سازه ؟
از عاشقی می خونه وقتی که ماه درازه ؟

 
کی از ستاره بارون چشماشو رو هم می ذاره  

نکنه ستاره ای بیاد یاد تو رو نیاره .....

بی تو میمیرم و نیستی تو کجایی تو کجایی که ببینی

لیلیم

لیلای من

دلم واست تنگ شده

هنوزم واسم همونی که همیشه میخواستم

کسی غیر از تو نمونده اگه حتی دیگه نیستی

همه جا بوی تو جاری خودت اما دیگه نیستی
نیستی اما مونده اسمت توی غربت شبونه
میون رنگین کمون خاطرات عاشقونه

آخرین ستاره بودی تو شب دلواپسی هام
خواستنت پناه من بود تو غروب بی کسی هام
لحظه هر لحظه پس از تو شب و گریه در کمینه
تو دیگه بر نمی گردی آخر قصه همینه

میشکنم بی تو و نیستی به سراغم نمیآ یی که ببینی
بی تو میمیرم و نیستی تو کجایی تو کجایی که ببینی
میشکنم بی تو و نیستی به سراغم نمیآ یی که ببینی
بی تو میمیرم و نیستی تو کجایی تو کجایی که ببینی

شب بی عاطفه برگشت شب بعد از رفتن تو
شب از نیاز من پر شب خالی از تن تو
با تو گل بود و ترانه با تو بوسه بود و پرواز
گل و بوسه بی تو گم شد بی تو پژمرده شد آواز

آخرین ستاره بودی تو شب دلواپسیهام
خواستنت پناه من بود تو غروب بی کسی هام
لحظه هر لحظه پس از تو شب و گریه در کمینه
تو دیگه بر نمی گردی آخر قصه همینه

میشکنم بی تو و نیستی به سراغم نمیآ یی که ببینی
بی تو میمیرم و نیستی تو کجایی تو کجایی که ببینی
میشکنم بی تو و نیستی به سراغم نمیآ یی که ببینی
بی تو میمیرم و نیستی تو کجایی تو کجایی که ببینی...